Thoughts of a tall man

تو نشسته در مقابل، من و صد خیال باطل که ببینم و بدانم که چه در خیال داری...

Thoughts of a tall man

تو نشسته در مقابل، من و صد خیال باطل که ببینم و بدانم که چه در خیال داری...

یه داستان توپ

از بچگی این رمز من و داداشم بود که اینطوری در بزنیم .... تق تتتق تق تق..... نیمه شب بود که با کلهم اجمعین نوامیسون یعنی حاج خانوم (مادرم ) و خواهرم و زن داداش داشتیم از عروسی بر می گشتیم . داداش اونشب به علت اینکه پزشک کشیک بود گفته بود که نمیاد ... وسط راه بودیم که یهو حاج خانوم که خیلی دوست داشت پسرش رو در لباس سفید پزشکی در حالی که بیماران را ویزیت کرده و گوشی را بر روی گردن انداخته و بر بالای بالین یک بیمار ایستاده و به مداوای او مشغول است ببیند و پیشنهاد داد که "حالا که تا اینجا اومدیم بریم داداشت رو ببینیم دیگه" ،این پیشنهاد مورد موافقت جمع قرار گرفت و سر ماشین رو کج کردم ... به محض اینکه این ضربه ها را بر طبق عادت بر در نواختم کلید در قفل چند بار چرخید و در باز شد در حالی که کسی معلوم نبود ... اول حاج خانوم و بقیه رفتند تو ... من دیدم که هر کدام پس از وارد شدن به پشت در نگاه کرده و لبخند بر لبشان خشک میشد ، وارد شدم و دیدم که داداش در حالی که به جای لباس سفید پزشکی فقط یک عدد شورت سفید بر پا دارد مات و مبهوت در حالی که آب دهان خود را قورت میداد و سعی میکرد که سیستم را مخفی کند پرسید اینجا چیکار میکنین ؟!!!! در حالی که دیگران در حال توضیح بودند و ایشان در حال پوشیدن لباس در را بستم و نزد بقیه که در قسمت پشت در بودند نشستم ... به دقیقه نرسید که ناگهان صدای در بلند شد : تق تتتق تق تق... رنگ از رخ داداش پرید ولی قبل از اینکه فرصت عکس العملی پیدا کند در به سرعت باز شد و یک فرشته سفید پوش از در درآمد و چون ما پشت سرش بودیم و ما را نمی دید در را بست و گفت : "اومدم جوجو ....!!!" ............. 

 

 باقی بقای وجود هر چی فرشته سفید پوشه  

 

پ ن ۱ : راست میگن که هرزگاهی پسورد یا رمز ورود تون رو عوض کنین   

پ ن ۲ : انقدر این آمپول بازی و دکتر بازی شیرینه که بعضیا به عشق اون فقط میرن پزشکی میخونن 

 

پ ن ۳ :  از نازنین نگاران عزیز خواهش میشود که حتی المقدور در جاهای عمومی از کلماتی نظیر جوجو ، جیگر ، توله سگ ...استفاده ننمایند  

 

پ ن ۴ :  از اون تاریخ حاج خانوم همیشه با دیدن روپوش سفید پزشکی زیر لب نفرین میگه و آق والدین میکنه  

 

پ ن ۵ :  به خودم قول دادم که دیگه هیچ وقت زن دوم داداشم رو به محل کارش نبرم .