لختی نبودیم و علت نبودنمان همین امتحانات بود ٬
امتحان ها را تمام نمودیم و آنها هم در نمودنِ ما کوتاهی نکردند. سه درس را اگر خدا بخواهد می افتادیم تپل ! هرچه می خواهیم بگویم به درک و اینها نمی شود٬یک جاییمان بدجوری می سوزد ٬ بدجوری ها ! .پماد سوختگی و اینها هم جواب نمی دهد.
همچنان درگیر روابط اجتماعی می باشیم . . .فقط خدا آخر عاقبتشو بخیر کنه !
پی نوشت ۱ : اما نیستی تا اضطراب جهان را٬کنار تو٬در ترانه ای کوچک خلاصه کنم.
پی نوشت ۲ : با این کفش های لنگه به لنگه٬معلوم است راه به جایی نخواهیم برد...